به گزارش شهرآرانیوز، چند پله که پایین میروی، وارد فضایی میشوی که دیوارهای سفیدش دیگر دیوار نیستند؛ رنگها و تصویرها با تو حرف میزنند. هانیه جهانی، مثل بسیاری از هنرمندان، مسیر هنری آسانی نداشته و اولین چالش زندگیاش مخالفت پدر با انتخاب رشته هنر بوده است.
هانیه جهانی، متولد ۱۳۶۹، با وجود تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد بازرگانی، همیشه عاشق نقاشی بوده است. خودش میگوید:«وقتی بچه بودم دفترچه بیمه پدرم را برداشتم و با هر صفحهاش یک نقاشی کشیدم. حتی برنامه لذت نقاشی باب راس، الهام همیشگیام بود.»
پدرش نظامی و سختگیر بود و اجازه نمیداد به هنرستان برود. هانیه ناچار شد رشته تجربی را انتخاب کند، اما همزمان دیپلم هنر را نیز غیرحضوری گرفت. در کنکور هنر رتبه خوبی آورد، اما، چون دانشگاه هنر در مشهد نبود، با یک جمله پدر روبهرو شد:«فقط مشهد.»
او از هنر دست نکشید. دورههای نقاشی را نزد استادان مختلف گذراند و حتی برای پیشرفت، دورههای تخصصی تهران و دورههای بینالمللی پلتفرم کورسرا را تکمیل کرد.
تابلوهایش را به نمایشگاههای خارجی در استانبول، عمان و دبی فرستاد و با استقبال خوبی روبهرو شد.
هانیه میگوید:«برای یادگیری حتی طلا فروختم و پول قرض گرفتم. چیزی بهاسم استعداد خدادادی وجود ندارد؛ خواستن و تلاش، آدم را میسازد.»
بومی روبهرویم دری چوبی رو به دریاست. درباره تکنیک محبوبش میگوید:«رنگروغن را بیشتر از همه دوست دارم؛ مادرِ تکنیکهاست.»
او از حذف طراحی آکادمیک در آموزشگاهها گلایه دارد:«وقتی همه چیز را با پلات و اپک کپی میکنند، دیگر نگاه هنری چه میشود؟ ارزش طراحی در تفاوت نگاههاست، نه تکرار دقیق یک تصویر.»
هانیه جهانی کمتر رئال کار میکند. سبک مورد علاقه او اکسپرسیونیسم است؛ جایی که اغراقها و حسهای درونیاش را بهتر بیان میکند:«برای من هنر از دل درد میآید. جایی که درد باشد، هنر متولد میشود.»
اولین تجربه تدریس او زمانی بود که پدر یکی از شاگردان برای نقاشی خانه آمده بود و با دیدن تابلوهای هانیه، پیشنهاد داد دخترش نزد او نقاشی یاد بگیرد.
امروز بیشتر زمان او صرف آموزش هنرجوها و کمک به ورود آنها به بازار هنر میشود.
او یکی از سختترین چالشها را ممیزی در مشهد میداند:«در نمایشگاهی در پارک ملت فقط مناظر طبیعی اجازه ورود داشتند. حتی تابلوی یکی از شاگردانم که فقط یک چشم بود، رد شد!»
بازار ضعیف هنر و رفتار برخی گالریدارها، درد دیگری است:«گالریدار باید مرهم باشد، نه نمک روی زخم. اما اغلب فقط با افراد خاص کار میکنند.»
بهنظر او فناوری میتواند زیبایی هنر را تهدید کند، چون کپیکاری را رواج میدهد، اما اگر سطح هنری جامعه ارتقا یابد، آثار اصیل همیشه ماندگارند.
در پایان میگوید:«گفتند نقاشی بیهوده است و نوشتن وقت تلفکردن. اما من ایستادم، با تردیدها، با اشکهایی که پنهانی ریختم. امروز نهتنها نقاشم و معلم، بلکه تماشاگر رؤیاهای شاگردانی هستم که جسارت پیدا کردهاند رنگ بریزند و سکوتشان را با هنر پر کنند.»